اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ کرامات مرعشیه(3) :: شهاب دین

شهاب دین

روابط عمومی و امور بین الملل کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)

روابط عمومی و امور بین الملل کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)



Get Adobe Flash player
شهاب دین

مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی(ره):
مایلم در زیر پای محققان علوم آل محمد(ص) دفن شوم

ماجرای معروف خواب آیت الله العظمی مرعشی نجفی و شعر استاد شهریار (علی ای همای رحمت)
از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل شده است: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و مولا امیرالمؤمنین با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید؛ آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.مولا فرمودند: شهریار ما کجاست ؟

شهریار آمد ، حضرت خطاب به شهریار فرمودند:

شهریار شعرت را بخوان!  و شهریار این شعر را خواند:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا          که  به  مـا  ســوا  فـکـندی  هـمـه  سایـه هـمـا را


ایشان فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی میکند

گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد ساعت شش صبح شهریار به خانه آیت الله می رسد خادم از او نامش را می پرسد میگوید من  سید محمد بهجت تبریزی مشهور به شهریار از تبریز آمد ه ام پس از کمی تعلل خدام او را می پذیرند؛ آیت الله پس از دیدن شهریار  می گویند این همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر(ع) دیده ام.

آیت الله می پرسند: این شعر (( علی ای همای رحمت )) را کِی ساخته ای؟

شهریار با حالت تعجب سؤال می کنند که شما از کجا خبر دارید! که من این شعر را ساخته ام؟

چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام. ولی من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم، تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام!

آنگاه آیت الله سری تکان می دهد ومی گوید می دانم ولی تو ای: "شهریار شعرت را بخوان!"

و او متحیر و حیران می خواند: وشهریار همان شعر بالا را می خواند.

مرحوم آیت الله العضمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند. حضرت، شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید.

شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم. تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام.
 آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده ام.
 ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.

دیدگاه ها (۱)

سلام 
سالی که آیت الله نجفی رحمت خدا رفتن من حدود 12 ساله بودم  ما توی شهر شوشتر زندگی میکردیم و مسجد یا قدم گاه  صاحب زمان داریم یک شب خواب دیدم که گنبد اون قدمگاه افتاده و تمام مسلمانان به خاطر افتادن اون گنبد عزادارن فردای اون روز خوابم رو برای پدرم تعریف کردم پدرم گفتن که احتمالا یه شخص بزرگیرحلت کنن اون روز ما مسافرت بودیم پدرم اخبار رادیو رو گوش می داد که خبر رحلت آیت الله مرعشی نجفی رو  رادیو اعلام کرد 

ثبت دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی